گزارشی محرمانه از یک جلسه مردانه
گزارشی محرمانه از یک جلسه مردانه
لطفا خانمها نخوانند.
وقتی من رسیدم.بقیه مهمونا اومده بودن بعضی هارو می شناختم و بعضی ها را نه.یکی از اون بعضی های دوم،داشت صحبت می کرد .وقتی یه کم به حرفاش گوش دادم فهمیدم موضوع این گفتمان معمای سن خانم هاست و این که چرا به این سادگی ها رقم دقیق سالهای عمرشان را بیان نمی کنند؟دلایل اکتشافی آن آقای نسبتا محترم را برای شما ذکر می کنم.(امیدوارم که تا شعاع چند متری ازطایفه محترم نسوان کسی نزدیک شما نباشد.اگر هست از خیرنداشتۀاین یادداشت بگذرید.دست کم فعلا).
.آره می گفتم اون با آب و تاب (شاید هم با تب وتاب) می گفت: خیلی فکر کردم و توانستم به دلایلی دست پیدا کنم.(همچین جدی و لفظ به قلم حرف می زد که انگار تئوری نسبیت را کشف کرده). دللایل اخلاقی:اولا می خواهند ریا نشود.چون می دانید ریا از راه رفتن مورچه سیاه برسنگ سیاه در شب سیاه مخفی تره الخ.ثانیا از تواضعشان است نمی خواهند کوچکترهااحساس کنند یه چیزی کم دارن دلیل فیزیکی : مگر جناب حافظ نمی فرمایند :بر لب جوی نشین وگذر عمر ببین .بنابراین عمر مانند جوی آب بل خود آب است .بر اساس قانون شکست نور،عمق آب(یعنی همون سن خانم ها) همیشه کمتر ازآن چه که هست نمودار می شود. ونیزدر جای دیگری خواجه می فرماید:این متاعم که همی بینی و کمتر زینم.(این بحث زیبا را می توان در مقاله ای مستقل تحت عنوان تاثیر فیزیک نظری درادبیات فارسی و کاربردهای آن در حل مسائل زنان به نحو مستوفا پی گرفت).دلیل امنیتی که کمی محتاج توضیح است.به این مکالمه گوش بدید.(هر چند درمکالمات سقراط اثری از این فقره نیست ولی از جهت حکیمانه بودن دست کمی ازآنها ندارد).
زن :آقا چرا تعداد شمع های کیک تولدم از سنم کمتر است.
تزئینات چی:آخه...آخه... ببخشید خانم، ترسیدم اگه به همون تعداد ،شمع روشن کنم اینجا آتیش سوزی بشه.
تصدیق می فرمایید؟[نکته حیاتی :صاحب این وبلاگ صرفا نقل قول می کند و هیچ مسؤلیتی را در قبال مطالب منقول و غیر منقول به گردن از مو باریکتر خود نمیگیرد.گفته باشم]
بنابر این می بینیم ،این که بانوان ودختران محترم آنها میزان واقعی عمری را که به زور هم شده ازخدا گرفته اند به زبان نمی آورند،به مصلحت فرد وجامعه است.و اگر هم جایی ناچار شوند که بر خلاف مصالح رفتار کنند راهکارهایی بسیار جالبی در نظر گرفته اند.که به دو نمونه از آن اشاره می کنیم.
راهکاراول :به این پرونده قضایی توجه بفرمایید:
قاضی پس از نگاهی به پرونده با کمی بی حوصلگی گفت خانم محترم شما در این جا نوشته اید سن شما بیست سال و چند ماه است .این کافی نیست دقیقا بفرمایید چند ماه؟
خانم:ام...ام... سیصدوشصت ماه.
راهکار دوم را ملاحظه بفرمایید:
مامور صدور پاسپورت:خانم، سن شما؟
خانم :من حدودا سی ساله که بیست سالمه...
اوهنوز داشت بی وقفه بلغور می کرد که من دیگه نتونستم چرندیاتش را تحمل کنم.از جا بلند شدم و عذر خواهی از دوستان ومیزبان.(اصلا یادم نیست خداحافظی کردم یا نه ).وتصمیم گرفتم با این جور آدما که شأن و شوکت(منظورم محمود شوکت نیست ) خانم های محترم را رعایت نمی کنند ،دوستی نکنم.چون این ها مصداق بارز دوست ناباب هستند.خدا نصیب گرگ بیابان نکند.
کلمات کلیدی :